خب بحثمون رسید سر اینکه هدف خلقت انسان چیزی جز عبادت پروردگارش نیست ( که این امر فقط به سود خود انسان است )،
اما معنی این جمله و آیه این هست که هدف خلقت ما نماز و روزه و خواندن مفاتیح هست؟! و آفریده شده ایم برای همین؟!
اگر این طور باشد حقیقتا هدفی بسیار ناقص خواهد بود این هدف خلقت ما!
پس از خدای حکیم چنین نقصی بعید است که در هدف بگنجاند، لذا می ماند اینکه ببینیم اصلا دایره و محدوده این (( عبادت )) که هدف خلقت ما، فقط همین عبادت تعریف شده، چیست؟
معنای لغوی عبادت:
در تعریف عبادت چندین نظریه وجود دارد که یکی از بهترین نظریه ها این تعریف است : (( عبادت یعنی عمل مقرون به قصد قربت))
خب، طبق تعریف فوق هر عملی که برای مولا و به خاطر مولا انجام شود ( یعنی همان قصد قربت ) می شود عبادت، یعنی حتی فکر کردن می تواند عبادت محسوب شود، با اینکه شما در عمل فکر کردن کار خاصی با بازو و یا پا و چشم و ... انجام نمی دهید.
که تازه این تفکر گاها از برترین انواع عبادات شمرده شده! ( که در پست بعدی ان شاءالله چند مورد ذکر می کنم)
پس در نتیجه، عبادت یک روزه گرفتن و نماز خواندن نیست، دعا و مفاتیح صرف نیست، ما اگر حتی برای نزدیک شدن به مولا بنشینیم و فکر کنیم، به معاد فکر کنیم یا ... خودش عبادت است و خودش تحقق بخش هدف خلقت است، یا مثلا خدمت به پدر و مادر کنیم خودش عبادت است ( اگر به قصد قربت باشد، یعنی رضایت مولی برای من عبد)، یا حتی با قصد قربت درس بخوانیم، با قصد قربت بخوابیم!!، با قصد قربت ازدواج کنیم و هزاران هزار کار که می شود تحقق هدف خلقت ما، پس مهم این است من عبد هرکاری می کنم ( از فکر کردن گرفته تا حتی خوابیدن ) قصدم رضایت مولایم باشد، به خاطر امر مولایم باشد، نه به خاطر اینکه خوشم می آید، نه به خاطر اینکه نفسم و دلم هوس کرده، نه! بلکه فقط و فقط چون مولا رضایت یابد
ضمیمه نوشتها :
- نگوییم اگر به خوابیدن و امثال آن یک قصد قربتی اضافه کنیم این دیگر چه عبادتی است؟! این کلاه سر خدا گذاشتن است (نعوذ بالله)، خیر وقتی عبد به معنای حقیقی شد عبد، دیگر خودش ملاک نیست، جسمش ملاک نیست، آنچه ملاک است هدفی است که مولایش برایش تعیین کرده و آن عبادت است، لذا عبد نفس می کشد فقط به خاطر اینکه زنده بماند تا امر مولا را اطاعت کند، غذا می خورد نه به خاطر اینکه چون هوس قرمه سبزی کرده، خیر، می خورد تا توان یابد بتواند امر مولا را اطاعت کند، اگر می خوابد برای این است که این جسم مادی اگر در روز چند ساعت نخوابد سست می شود و نمی تواند امور الهی عبد را درست انجام دهد، پس عبد حتی خوردن و خوابیدنش به نوعی به مولا و اطاعت از خالق مربوط است و خود همین یک نوع عبادت است.
- تمامی اینها در صورتی عبادت است که در تعریف لغوی عبادت هم ذکر کردیم ( و آن اینکه همراه با قصد قربت و رضایت مولا باشد)
- اصلا برای همین است که گاهی وظیفه این است که طرف نماز مستحبی و مثلا سفر کربلا را رها کند ( یا کمترش کند) تا بتواند به مادر پیرش و بیمارش رسیدگی کند، نگوییم که این از عبادتش کم کرد!! حرف خیلی مسخره ایست! این یعنی که ما هنوز هدف خلقت را نفهمیده ایم یا معنای عبادت که هدف خلقت است را درک نکرده ایم، وقتی عبادت یعنی انجام خواسته های مولا و وظایف بندگی با قصد قربت، خب در این صورت نگهداری از آن مادر پیر می شود وظیفه بندگی من.
از این بالاتر، شخصی دروس حوزه می خواند، که درس امام زمان علیه السلام است، درس اهل بیت سلام الله علیهم است، بندگی می کند با این کارش، ولی اگر مادرش پیر و بیمار شد و کسی نبود از آن مادر نگهداری کند، این وظیفه آن طلبه هست که رسیدگی کند ولو مجبور شود از شهری که در آن درس می خواند هجرت کند به شهر مادریش! و این می شود عبادت برای او، و لذا هدف خلقت برای او محقق شده، این طلبه حق ندارد حتی ناراحت باشد که چرا وقت درس خواندنم کم شده! اصلا درس حوزه می خوانده برای چه؟ مگر هدفش غیر از رضای مولی و غیر از اطاعت خواست مولی بوده؟ خب الان رضایت همان مولا، در این است که او به مادرش رسیدگی کند، پس بحث کردن تمام می شود! دیگر جایی برای بحث و ناراحتی نیست، ما عبدیم و هرچه مولا در تقدیر وظایف ما دید باید انجام دهیم و دیگر کار به هیچ چیز دیگر نداشته باشیم